خیلی ها می گویند با این رقم هایی که بازیکنان فوتبال طی چند سال اخیر گرفته اند آینده خود و چند نسل بعدشان را تامین کرده اند و اگر از همین امروز در خانه بنشینند و کاری نکنند دیگر نگران مسائل مالی نخواهند بود اما اگر با خود بازیکنان صحبت کنید، می گویند که این پول کفاف همه عمرشان را نمی دهد و نمی توان تنها به درآمد فوتبال دل خوش کرد.
فوتبالیست ها عموما از درآمد مناسبی برخوردار هستند. حداقل 450 بازیکن در لیگ برتر فوتبال ایران مشغول هستند که قراردادهای سالیانه بین 60 میلیون تا 5/1 میلیارد تومان را منعقد کرده اند. یک بازیکن 20 ساله تیم راه آهن تهران که امسال به پرسپولیس پیوسته 120 میلیون تومان قرارداد سالیانه بسته است.
این جدا از حقوق ماهیانه حدود یک میلیون تومان است. در همین تیم مبلغ قرارداد کریم انصاری فر 5/1 میلیون میلیارد تومان برآورد شده است. بازیکنان معمول تیم های شهرستانی مبالغی بین 200 میلیون تا یک میلیارد تومان (در مورد تیم های متمولی مثل سپاهان و تراکتورسازی) در سال دریافتی دارند. خوبی این شغل این است که جوانان مستعد بلافاصله از بهره وری خوبی به لحاظ مالی برخوردار می شوند که برای جوانان مشابه با مدرک دیپلم به یک آرزو شبیه است.
آنها حتی اگر با تیم های لیگ یک و دو شروع کنند می توانند به درآمد سالی 20 تا 25 میلیون تومان دلخوش باشند که با پیوستن به تیم های لیگ برتر این رقم به سادگی به 100 میلیون تومان در سال می رسد اما از آن سو مشکل دیگر محدود بودن سن بهره وری این بازیکنان است.
فوتبالیست ها معمولا حداکثر تا 35 سالگی می توانند به عنوان بازیکن بدرخشند در حالی که مثلا یک بازیگر، پزشک، وکیل و یک مهندس بهره وری مالی اصلی شان تازه از این سن آغاز خواهد شد. این همان پاشنه آشیل این حرفه است.
همان نکته ای که موجب شده فوتبالیست ها همیشه با تکیه بر درآمد هنگفت دوران فوتبالشان در پی یک کسب و کار دیگر هم هستند. شاید این یکی از دلایلی باشد که بازیکنان فوتبال ترجیح می دهند بخشی از درآمدشان را در حوزه های دیگر سرمایه گذاری کنند تا با سود آن، موجودی حساب بانکی شان به مراتب بیشتر از قبل شود.
از سال ها قبل فوتبالیست ها وارد دنیای بیزینس شده اند که شاید موفق ترین شان علی دایی باشد، مردی که درآمد خود از فوتبال را در تولیدی پوشاکش هزینه کرد و آنقدر در کارش خوب بوده که او را نماد یک بیزینس من موفق می دانند.
دایی یک بار اعلام کرد در دوران دانشجویی دستفروشی می کرده و با کارگری به اینجا رسیده است ولی دوستان نزدیک دایی که سال هاست با او ارتباط نزدیکی دارند می گویند این businessman معروف هیچگاه دستفروشی نکرده چون وضع مالی خانواده اش بد نبوده است. به جز او خیلی از فوتبالیست های جدید و قدیم دیگر هم شانسشان را در بیرون زمین فوتبال امتحان کرده اند. گزارش زیر نگاهی است به فعالیت اقتصادی یا به عبارت بهتر شغل دوم فوتبالیست ها.
ژنرال استقلالی ها آنقدر درگیر مربیگری در لیگ برتر است که وقت سر خاراندن ندارد با این همه گفته می شود او بعد از تجربه رستوران داری در اکباتان درآمد قابل قبولش از مربیگری را در یک مبل فروشی در خیابان ولی عصر سرمایه گذاری کرد.
قلعه نویی جزو فوتبالی هایی است که ساخت و ساز را هم حوزه خوبی برای کارش می داند و دوستان او ناظر پروژه هایش هستند. خبر دیگری که در مورد بیزینس امیرخان آبی ها وجود دارد استخر و سونای ژنرال است.
علی کریمی شماره هشت تاریخی فوتبال ایران سال ها قبل پیش از آنکه ردای جادوگری بر تن کند در کرج مسافرکشی می کرد. او یک پیکان گوجه ای داشت. دورانی که به عنوان یک پدیده در فتح تهران بازی می کرد. او وقتی به پرسپولیس هم پیوست قبل و بعد از تمرین با ماشین خود کار می کرد تا خرج خود را دربیاورد.
نقل است زمانی که او به دفتر یکی از روزنامه های ورزشی رفته بود، برای آنکه نشان دهد وضع مالی بسیار بدی دارد تمام دارایی اش را رو کرد که یک اسکناس هزار تومانی بود. اوضاع جادوگر البته از سال ها قبل تغییر کرده. او سال ها در دبی در تیم الاهلی بازی کرد و درآمدی میلیاردی کسب کرد.
سپس به بایرن مونیخ رفت و دو سال هم آنجا پول پارو کرد و بعد هم در قطر بازی کرد. این بنیه قوی مالی دست او را برای انواع بیزینس باز گذاشته است. تجارت اصلی او ساخت و ساز است که اگر خودش وقت سر زدن به پروژه هایش را پیدا نکند قطعا فرشید کریمی هوای برادرش را خواهد داشت.
در مقطعی این شایعه به وجود آمده بود که کریمی قصد دارد قید فوتبال بازی کردن را بزند و به تجارتش بپردازد. شایعه ای که هیچ وقت تبدیل به واقعیت نشد. کریمی زمانی با حامد کاویانپور در ساخت و ساز شراکت می کرد اما اتفاقاتی که در این قضیه افتاد راه دو دوست قدیمی را از هم جدا کرد.
کریمی جدا از ساخت و ساز در کار لوازم ورزشی هم دستی بر آتش دارد و از سال ها قبل به همراه خداداد عزیزی یکی از سهامداران پوشاک ورزشی مجید – که متعلق به دکتر مجید ساعدی فر پزشک سابق تیم ملی است – محسوب می شود. این موضوع یکی از دلایلی است که کریمی در بعضی اوقات به کیفیت لباس های تیم ملی گیر می دهد!
کریم باقری هم جدا از ساخت و ساز، بخش دیگری از درآمدش را صرف خرید کامیون و تریلی کرده تا در حوزه ترانزیت هم حرف هایی برای گفتن داشته باشد. از چندی قبل هم آقا کریم وارد دنیای رستوران داری شده و گفته می شود یکی از رستوران های جدیدالتاسیس روبروی پارک ملت که نام معروفی دارد متعلق به کاپیتان سابق پرسپولیس است که نزدیکانش آنجا را اداره می کنند.
هافبک کلیدی، جنجالی و اکثرا مصدوم استقلالی ها از سال ها قبل به لطف علی انصاری صاحب مغازه ای در بازار موبایل ایران شده. هنوز معلوم نیست که این مغازه کادوی استقلالی ها به او بوده یا اینکه خود مجتبی به واسطه هوش بالایش تصمیم به سرمایه گذاری در خرید و فروش گوشی کرده.
مهدوی کیا اما یکی از بازیکنانی است که در آلمان هم منزل مسکونی دارد و کلا به داشتن ملک علاقه زیادی نشان داده است. گفته می شود او در تهران هم چندین باب منزل دارد و پول هایش را هم در کار واردات و صادرات تزریق کرده است.
مهدی پیش از تبدیل شدن به یک فوتبالیست معروف در مزرعه پدرش در روستای چشمه اراک کار می کرد. دوستان نزدیک کیا می گویند او حتی زمانی که در آلمان بازی می کرد، در زمان تعطیلات به مزرعه پدرش سر می زد تا در امورات به او کمک کند.
بازیکن سابق پرسپولیس و تیم ملی از سال ها قبل در پاساژ میلاد نور مغازه عطرفروشی به نام خودش دارد. به جز او پژمان جمشیدی، هافبک سابق تیم های پرسپولیس و پاس هم بخشی از وقتش را در گالری عطر و ادکلن فروشی اش که در کرج واقع است، می گذراند.
شاغلام برخلاف چهره و خلق و خوی سنتی اش، یکی از پولدارترین ورزشی های ایرانی به شمار می رود. ارث به جا مانده از خانواده پدری برای برادران پیروانی خوش یمن بود و در این بین فقط شاغلام بود که علاوه بر حضوری فعال در کار خرید و فروش زمین، شغل پدر را ادامه داد و گاوداری مدرنی که یادگار پدرش بود را حفظ کرد و سرپا نگه داشت. البته به دلیل مشغله شدید کاری، مدیریت این گاوداری را به عهده یکی از نزدیکانش گذاشته و خود فقط گاهگداری به آنجا سر می زند تا خیالش از بابت تنها یادگار پدرش، راحت باشد.
جدا از رستورانی که در خیابان گلبرگ دارد زمانی علاوه بر حضور فعال در بازار بورس، یک مغازه بزرگ موبایل و لوازم کامپیوتری داشت که بازیکنان استقبال جزو مشتریان پر و پا قرص مغازه اش بودند و عده زیادی از هواداران استقلال هم فقط به عشق خود علی منصور، خریدهای شان را از مغازه او انجام می دادند.
هافبک ایرانی اوساسونای اسپانیا هم یکی از بازیکنانی است که پول هایش را در کارهای تجاری هزینه کرده است تا پس از دوران فوتبالش بتواند با خیالی آسوده روزگار را سپری کند. جواد نکونام به اتفاق چند تن از دوستانش یک شرکت تولید پوشاک و لوازم ورزشی تاسیس کرده بود اما تنها به آن اکتفا نکرده و طبق شنیده ها در شمال کشور یکی از کسانی است که مشغول شهرک سازی است.
کاپیتان سابق پرسپولیس که سال وحشتناکی را پشت سر گذاشت به غیر از فوتبال در تجارت هم فعال است و خانه های پیش فروش را خریداری کرده و به مردم می فروشد. گفته می شود شیث قبل از ورود به فوتبال در یکی از شهرک های ساری کشاورزی می کرده.
هافبک شمالی سابق پرسپولیس هم دستی در زمین و املاک دارد. او در انزلی که زادگاهش به حساب می آید، زمین خرید و فروش می کند.
کاپیتان سابق استقلال سرمایه گذاری های زیادی انجام داده که می توان به طور نمونه به مشارکت در شهرک سازی در دبی و همچنین در شمال کشور اشاره کرد.
رستوران داری و کافی شاپ یکی از محبوب ترین شغل های جنبی فوتبالیست هاست و خیلی از آنها حضور فعالی در این حوزه دارند. یحیی گل محمدی قهوه خانه سنتی دارد – گفته می شود آرایشگاهی به نام هنر پرشیا هم متعلق به سرمربی صبا است – رستوران افشین پیروانی در فرحزاد را تقریبا همه فوتبالیست ها می شناسند. هادی شکوری هم تا دو ماه قبل در اکباتان کافی شاپ داشت که گویا آن را فروخته. گفته می شود نیما نکیسا هم در خیابان قائم مقام فراهانی رستوران دارد.
بازیکن راه آهن را باید یکی از ملاک های جوان و خوش آتیه در بین فوتبالیست ها به حساب آورد. او معمولا با پول هایی که به دست آورده و می آورد، منزل مسکونی تهیه می کند و آنها را به مردم اجاره می دهد و از این راه به غیر از فوتبال، کسب درآمد می کند.
ÇãÊíÇÒ : | äÊíÌå : |
1) گرگه: خونه خاله کدوم وره؟
گوسفندا: از این وره ... از اون وره ... از این وره ... از او وره!
خب این نشون میده که ما از همون اول تو کار اسکل کردن و خل بازی بودیم!
2) مامانم امروز با چشمای اشک آلود اومده طرفم و می گه: پسرم تو رو به جوونیت قسم، تو رو به روح پدر مرحومم قسم، تو رو به شیر خودم قسم، دیگه قاشق تو این ظرفای تفلونِ من نزن!
3) سر صبح از خواب بیدار شدم میگم: سلام بابای مهربونم. میگه: سلام گرگ بی طمع نیست. باز پول می خوای؟ پولاتو چه کار می کنی؟ نکنه معتاد شدی؟ بدبخت ترک کن! بعد پنج دقیقه تیکه انداختن میگه شوخی کردم می خواستم خواب از سرت بپره.
4) خواهرزادم کلاس اوله تکلیفشون اینه از یک تا 90 بنویسن، حالا این خواهرزاده ما یه عدد می نویسه دراز می کشه یه غلت می زنه یه عدد دیگه یه کارتون می بینه یکی دیگه گرسنه می شه. می گم دایی اینجوری تا صبم تموم نمی شه می گه خسته ام می فهمی خسته!
5) برای کاهش وزن ابتدا سر خود را به چپ و سپس به راست بچرخانید. این حرکت را چند بار در موقع تعارف شیرینی، شکلات، تنقلات و غذاهای چرب و چیلی انجام دهید. حتما لاغر می شوید!
6) آرامم ... مثل مزرعه ای که تمام محصولش را ملخ ها خورده اند دیگر نگران داس ها نیستم.
7) دیروز مامانم صدام کرد گفت بیا با ماشین منو تا فلان جا برسون. گفتم حال ندارم. برو از آژانس سر کوچه ماشین کرایه کن. اونم هیچی نگفت و رفت. الان بهش می گم مامان گشنمه پاشو غذا درست کن. برگشته می گه حال ندارم برو سر کوچه زیر آفتاب بشین فتوسنتز کن! مامان انتقامجو داریم.
8) اسمش دمپاییه ولی اصلا دمه پا نیس معمولا تو دورترین نقطه توالت پارک شده.
9) تنها مزیت ایرانسل به همراه اول اینکه شارژ می خری اون سیاهیش زودتر پاک می شه!
10) همیشه فکر می کردم این دکمه قرمزای روی میله اتوبوسو بزنی اتوبوس وایمیسه! خیلی دقت می کردم دستم بهشون نخوره.
11) شوهر کسی است که آشغالارو می ذاره دم در و چنان قیافه ای می گیره انگار همه خونه رو تمیز کرده!
12) وقایع زندگی: اگه خوش بگذره، اسمش خاطره ست، اگه پدرت در بیاد و دهنت صاف شه، تجربه ست.
13) یه ضرب المثل ایرانی هست که هیچی نمی گه، همینجوری زل می زنه تو چشمات!
14) آدم بعضی وقتا گیر یک کسایی می فته که حتی فکرش رو هم نمی کرد لازم باشه یه روز بیشتر از یه سلام علیک باهاشون داشته باشه.
15) برای شناخت آدما نباید عجول بود. دیر یا زود خیلی قشنگ خودشونو نشونت می دن. فقط باید صبور بود. یک ذره محبت لازمه که به راحتی خودشون رو نشون بدن!
16) با توجه به نزدیک شدن قیمت نان به قیمت سکه، به زودی ربع نان، نیم نان، تمام نان طرح قدیم (برشته)، تمام نان طرح جدید (دور خمیری) عرضه می گردد.
17) مهم نیست بقیه در مورد تو چی فکر می کنن، مهم اینه که اونقدر مهمی که در موردت فکر می کنن.
18) خونه، خونه نیست وقتی مامان نباشه.
19) بابا کیه؟ اونیه که تا هست دیده نمی شه. ولی وقتی که می ره کمر آدم می شکنه. اونجاس که آدم دنبال یه پشت، یه ستون از جنس غیرت، یه تکیه گاه و یه عاشق و شیفته خونواده می گرده. ولی افسوس.
20) - آقا این نون ها چنده؟
- سه هزار تومن!
- از اینا سایز medium هم دارید؟
- نه فقط xlarge!
- باشه یه چند جا دیگه قیمت کنیم، مزاحمتون می شیم دوباره...!
21) جدیدا اسم خیانت شده یه اشتباه که باید ببخشی و فراموش کنی وگرنه محکوم می شی به کینه ای بودن!
22) کاشکی تابستونا، گشت بهداشت بنا می کردن هر کی بو می داد می گرفتن.
23) سخته برای کسی که آتش گرفته توضیح بدی که نباید بدود.
24) می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که پدر تنها قهرمان بود. عشق، تنها در آغوش مادر خلاصه می شد. بالاترین نقطه زمین، شانه های پدر بود. بدترین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند. تنها دردم، زانوهای زخمی ام بودند. تنها چیزی که می شکست، اسباب بازی هایم بود و معنای خداحافظ، تا فردا بود.
ÇãÊíÇÒ : | äÊíÌå : |
- می دونید چرا خانم ها مقدم شدن. چون انسان های غارنشین برای اینکه تست کنن توی غار حیوان وحشی نیست خانم ها رو می فرستادن.
- از کجا می فهمی که خانمی می خواد حرف هوشمندانه بزنه؟ وقتی جمله ش را با «روزی از یک مرد شنیدم» شروع کنه.
- فردوسی حکیم بزرگ ایرانی که همه قبولش دارن می گه: پیش زنان هرگز راز مگوی، چو گویی، سخن بازیابی به کوی
- دختر بودن یعنی ...
دختر بودن یعنی تمام عمر پای آینه بودن!
دختر بودن، یعنی پنکک زدن به جای صورت شستن!
دختر بودن یعنی کله قند و لی لی لی لی ...
دختر بودن یعنی پس چایی چی شد؟؟!
دختر بودن یعنی الگوی خیاطی وسط مجله های در پیت.
دختر بودن یعنی همونی باشی که مادر و خاله و عمه ت هستن.
دختر بودن یعنی انتظار خواستگار مایه دار!
دختر بودن یعنی چرا خونه اونقدر کثیفه؟؟!
دختر بودن یعنی دختر و چه به رانندگی؟ تو باید ماشین ظرفشویی برونی!
دختر بودن یعن بیاید فیلم مورد علاقه تو ول کنی، پاشی چایی بریزی!
دختر بودن یعنی شنیدی شوهر سیمین واسش یه سرویس طلا خریده 12 میلیون؟
دختر بودن یعنی خوب به سلامتی لیسانس هم که گرفتی، دیگه باید شوهرت بدیم!
زبان ضایع دخترای امروز
- خوشگل: خوجل
- خوبی: خوفی
- عشق منی: عجق منی
- قربونت برم: قلبونت بلم
- چطوری؟: تطولی؟
- چی کار می کنی: چیکال می کنی
- سلام: شلام
- دختر: دخمل
- پسر: پسمل
- عزیزم: عجیجم
- جون: جونززززززز
- بی تربیت: بی تلبیت
- بی ادب: بی عوض (درکش مشکله واقعا)
- دوست ندارم: اصنم نِی خوام
- نمی دونم: نیدونم (این روزا خیلی می گن)
مدت ها این بحث داغ بوده که کامپیوتر دختره یا پسر؟ خلاصه رأی گیری می کنن و یه نتایجی به این شکل به دست میاد
دخترها گفتند کامپیوتر مذکره، به این دلایل:
- وقتی بهش عادت می کنیم؛ فکر می کنیم بدون اون نمی تونیم کاری بکنیم.
- اطلاعات زیادی دارند!
- قراره مشکلات رو حل کنند؛ اما اغلب مشکل خودشونن!
- همین که بهشون عادت می کنیم؛ کارایی شون رو از دست میدن!
- نگاه کردن به history شون معمولا باعث میشه شاخ دربیاوریم!
پسرها اما گفتند کامپیوتر مونثه! به این دلایل:
- به غیر از خالق شون کسی از منطق درونی شون سر در نمیاره!
- فهمیدن زبونشون مستلزم سال ها رنج بردنه!
- وقتی با هزار زحمت زبونشون رو یاد می گیریم تازه می فهمیم یه زبون جدید اومده!
- همین که پایبندش بشیم باید همه پولامون رو خرج خرید لوازم جانبی اش کنیم!
- دائم باید update شون کنیم وگرنه کارآیی شون رو از دست میدن!
ÇãÊíÇÒ : | äÊíÌå : |
Çíä äÙÑ ÊæÓØ [Comment_Author] ÏÑ ÊÇÑíÎ [Comment_Date] æ [Comment_Time] ÏÞíÞå ÇÑÓÇá ÔÏå ÇÓÊ | |||
[Comment_Gavator] |
[Comment_Content] |